سومين گروه از اقوام آريايي كه به ايران آمدند و در شرق مستقر شدند. پارتيان بودند، نژاد آنها آريايي، زبان آنها ايراني و آيينشان مزدا پرستي رايج در ايران شرقي بود. فرهنگ اجتماعي آنان آميزه اي از آداب و عقايد مذهبي و فرهنگ پهلواني بود. كه بر حسن سلوك و رفتار و شجاعت مردانگي و جوانمردي و نيروي بدني تاكيد مي ورزيد. يكي از مهمترين دلايل پيوستن شهرنشينان شرق كشور به پارتيان در قيام بر ضد حكومت سلوكي - جدا از پيوندهاي خويشاوندي بين آنان - حسن سلوك آنها با مردم نواحي اطراف و ناخرسندي آنان از شيوه حكومتي سلوكيان بود كه تاكيد بر تبعيض قومي و نژادي داشت.
ارشك اول موسس اين دولت كه بر وفق روايات ، سركرده طايفه آريايي پرني ( اپرني ) از طوايف وابسته به اتحاديه داهه از عشاير سكايي حدود باختر بود – بنابر مشهور – حدود دو سال بعد از اعلام استقلال كشته شد. برادر وي تيردات ، كه جانشين او گرديد خود را ظاهرا" به احترام نام او ارشك خواند ( ارشك دوم ) . پادشاهان بعد از وي هم از همين بابت ، نام ارشك را به عنوان نوعي لقب بر نام خود افزودند . بدين گونه ، سلسله جانشينان ارشك به نام " ارشكان " خوانده شدند ( اشكانيان ) .
نخستين بار انديشه استقلال در برابر بيگانگان سلوكي را پهلواني پارتي به نام اشك جامه عمل پوشانيد، در حاليكه سلوكيان هفتاد سال از سلطنت بر ايران پشت سرگذاشته بودند، قيام اشك سلوكيان را به نشان دادن عكس العمل واداشت. و عليرغم تصور از آن سپاه سلوكي با شكست مواجه شد و اين اولين پيروزي رسمي پارتيان و متحدانشان در برابر قوم حكومت گر بود. پس از اشك برادر و جانشين وي تيرداد بر قدرت پارتيان افزود و بر توسعه متصرفات افزود و بدين ترتيب پيشروي آنان از شرق به سمت غرب آغاز گرديد. و روز به روز بر قدرت پارتيان و تثبيت حكومتشان افزوده مي شد. و با اقدامات مهرداد شاه ديگر پارتي قلمرو پارتيان كه به افتخار نام احياگر استقلال ايران(ارشك يا اشك) اشكاني خوانده شد. به وسيع ترين حد خود رسيد. مهمترين رمز موفقيت ها و پيروزي هاي مهرداد اول همگي در سايه شفقت و انسانيت نهفته در سرشت وي بود، آن چنان كه محققان وي را از نظر بزرگ منشي، بلند نظري، متانت و نجابت اخلاقي در دودمان اشكاني، همتاي كوروش بزرگ در دودمان هخامنشي دانسته اند. نام اشك توسط همه شاهان اشكاني حفظ شد به طوريكه فرعون توسط فرمانروايان مصر، قيصر يا سزار توسط روميان كسري يا خسرو توسط ساسانيان به كار مي رفت.
هر چند دولت اشكاني به وسيله ارشك اول و برادرش تيردات ( كه امروز ديگر ترديدي در تاريخي بودن آنان نيست ) پايه گذاري شد ، اما تاسيس واقعي آن به وسيله ميتره دات ( مهرداد ) اول ، ( ششمين اشك) و تحكيم نهايي آن به وسيله مهرداد دوم ، ( نهمين اشك ) انجام شد. ظاهرا" ، مقارن اين احوال كه چندي بعد منجر به طرد قطعي سلوكيان از ايران شد ، پادشاهان اين سلسه خود را وارث ملك پادشاهان قديم پارس ( هخامنشيها ) خواندند.
مهرداد با تسخير ايلام، پارس و سپس بابل و بدنبال آن شكست پادشاه سلوكي و تصرف شهر سلوكيه. ايران را تا دورترين مرزهاي غربي امتداد داد. (عنوان شاد شاهان) كه اشك ششم يعني مهرداد با اقتباس از شاهان هخامنشي برخود نهاده بود بدليل اقداماتي كه وي در زمان حياتش انجام داد. به عنوان برازنده ترين لقب حتي پس از مرگش نيز وي را شايسته منحصر به فرد اين عنوان در خاندان اشكاني گرداند. وقتيكه مهرداد در سنين پيري چشم از جهان فروبست، او را بمانند بنيانگذار واقعي سلسله پارت با تشريفات بسيار به خاك رفت. پارت او را همچون قانونگذاري خردمند تجليل كرد، چرا كه او در تمام قلمرو وسيع خويش نزد هر قومي كه رسم و بنيادي پسنديده يافت. آنرا در سرزمين خويش رايج كرد. قلمرو او از بين النهرين و بابل تا سرزمين سغد و هند امتداد داشت. و اقوام بسيار با آداب و رسوم گونه گون در اين قلمرو وسيع تحت حكم او مي زيست.
به دنبال طرد نهايي سلوكيان از خاك ايران ، دولت اشكاني كه در توسعه به جانب غرب ظاهرا" ناظربه تسخير تمام ميراث هخامنشيها بود، با دولت روم كه او نيز در توسعه به جانب شرق طالب دستيابي به ميراث فتوحات اسكندر به نظر مي رسيد، در نواحي ارمنستان و سوريه با يكديگر تصادم پيدا كردند . اولين تصادم ، بين يازدهمين اشك ( فرهاد سوم ) با پمپه ، سردار معروف روم روي داد . اين برخورد به جنگ منجر نگرديد ودر واقع فقط يك تصادم سياسي بود ( حدود 63ق.م. ) . تصادم واقعي ، اول بار در عهد ارد اول اشك سيزدهم واقع شد كه محرك آن تجاوز كراسوس ( سردار روم ) به مرزهاي ايران بود . اين برخورد در حران (كاره ) به شكست و قتل كراسوس و اسارت عده زيادي از سربازان او منجر گشت ( 53 ق.م. ) . از آن پس ، روم بارها با پارت كه خود را حريف و هماورد واقعي او نشان داد، به زور آزمايي پرداخت .بهانه ، مرزهاي سوريه و مسائل ارمنستان بود، اما تعرض همواره جز در مواردي كه پارت خود را ناچار به تلافي يا استرداد مي يافت ، از جانب روم مي شد . بالاخره ، از عهد ارد اول ( اشك سيزدهم ) تا عهد اردوان پنجم ( اشك بيست و هشتم ) كه آخرين پادشاه اين سلسله نيز بود ، لااقل هفت جنگ عمده ايران و روم را در روي يكديگر قرار داد . چند بار هم تيسفون ، تختگاه اشكانيان ، به دست روم افتاد . اما ، در تمام موارد سوداي جهانگيري روم از طرف اشكانيان با مانع مواجه شد و روم هرگز موفق نشد كه قسمتي از خاك ايران را به قلمرو خود ملحق كند . حتي ، آخرين اشك اين خاندان كه بعدها مغلوب اردشير بابكان موسس دولت ساساني گشت ، حمله خائنانه و نفرت انگيز كاراكالا امپراتور ديوانه روم را به شدت در هم شكست ( 215ق.م. ) .
با توسعه دولت پارت و تبديل آن از يك حكومت كوچك محلي به يك امپراطوري بزرگ، خاندان ارشك در راس هرم قدرت قرار گرفت و هفت خاندان پارتي كه به صورت طبقه اي ويژه كه نجبا و اعيان جديد را تشكيل مي دادند. در قاعده هرم واقع شدند رفته رفته اين خاندان ها كه از جمله مهمترينشان سورن،قارن، اسفنديار و گيو بودند، چنان قدرتي يافتند كه حق بزرگ نهادن تاج بر سر پادشاه با آنان بود. و نيز در مجلس مهستان كه مجلس مشورتي اشكانيان بود، در كنار اعضاء مهم اين مجلسي نظير، شاهزادگان سران سپاه، روحانيون(مغ ها) حضور مؤثر داشتند. داشتن املاك وسيع و حاكميت در ايالات و مناطق مختلف حقي بود كه شاه اشكاني به آنان تفويض نموده بود، آنان با استفاده همه جانبه از مقام و موقعيت خويش حتي حق عزل و نصب پادشاه را نيز از طريق مجلس مهستان از آن خويش نموده بودند. اين امتياز با كوشش آنها، موروثي، غير قابل سلب يا انتقال بود و همين معني سبب اقتدار فوق العاده نجبا مي گرديد. با توجه به نقش اين بزرگان، تاثير و جايگاهشان است. كه به دليل انتخاب اشكانيان در شيوه حكومتيشان يعني شيوه ملوك الطوايفي پي مي بريم. شاهان اشكاني در رفتار با آنان محتاط بودند. و از هرگونه برخورد و تصادم با آنان پرهيز مي نمودند. اشكانيان علي رغم اينكه يك قوم جنگ جوي صحرانشين بودند، نه تنها در برخورد با اقوام زير دست و تابع خويش كه در مورد ايران جنگي با محبت و حرمت رفتار مي نمودند. تسامح و عدم تعصب فكري فرهنگي مذهبي و نژادي از خصوصيات بارز و از امتيازات برجسته اخلاقي آنان بود. سنت هاي قديم آريايي - مزدايي در قلمرو اشكاني بيشترين طرفدار را داشت، با آنكه بعضي پادشاهان ظاهرا به آيين زرتشتي علاقه نشان مي دادند، هيچ يك اصراري به تعيين و تحميل يك دين رسمي بر تمام اقوام تابع نشان نداده اند.
خاندان ارشك و نجباي وابسته به آن اگر چه در مجموع از خويش چهره يك قوم جنگجوي صحراگرد را تصوير كرده اند كه صحرا بيش از شهر و آزادي بيش از انضباط با طبع آنها توافق داشت. معهذا، نقش آنها را در رهانيدن ايران از سلطه غاصبانه سلوكيان، احياي استقلال ايران زمين و ايستادگي دليرانه و مردانه شان را در برابر توسعه طلبي هاي روم بايد به سزا تقدير و ستايش نمود.






پرچشم اشکانیان
DIAKOUدیاکو
|